آثار و شیوههای اظهار محبت به کودک و نوجوان در تربیت فرزند
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۷۰۱۸۶۶
محبت کردن به کودک و نوجوان مانند پاشیدن بذر و آبیاری آن است. بذر به مرور زمان رشد میکند و به نهال و بعد به درخت تنومندی تبدیل میشود که میتوانیم از ثمره آن بهره ببریم و در سایهاش استراحت کنیم و به آرامش برسیم. محبت کردن به کودک و نوجوان هم اگر به شیوهای صحیح انجام شود، حکم همان کاشتن بذر و رسیدگی به نهال را دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خیر و برکت محبت نسبت به فرزند روزی به خودمان میرسد و میتوانیم از محبت او بهرهمند شویم. البته همان طور که اشاره شد، محبت کردن به کودک و نوجوان باید طبق آداب صحیح و آموزههای سبک زندگی اسلامی انجام شود تا نهتنها آثار منفی افراط و تفریط در این کار را از بین ببرد، بلکه خیر و برکتش در زندگی گسترده شود و هم خانواده از محبت فرزند خود بهرهمند شود و هم دوست و آشنا و حتی غریبهها در بهرهگیری از این خیر سهیم شوند.
دکتر علی امیری، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل خانواده، در قالب یادداشتی به بررسی شیوهها اظهار محبت به کودک و نوجوان و آثار و اهمیت این کار در تربیت فرزند پرداخته است.
ابراز محبت کلامی به فرزند
در اینکه پدر و مادرها فرزندان خود را دوست دارند شکی نیست، اما نکتهای که در این خصوص بر شخصیتسازی کودک و نوجوان تأثیر دارد این است که والدین محبت خود را به فرزندانشان اظهار کنند. روایتهای زیادی از ائمه معصوم علیهمالسلام نقل شده که بر لزوم اظهار و بیان مهر و محبت میان بزرگسالان و کودکان تأکید دارند. به عنوان مثال به نقل از امام کاظم علیه السلام نوشته شده که هرگاه شما برادر ایمانیتان را دوست دارید، او را از این دوستی مطلع کنید چراکه این کار برای دوستی و رابطه بین شما بهتر است.
با وجود اینکه این حدیث درباره اظهار محبت میان افراد بزرگسال است تا دوستی و رفاقت میان افراد بیشتر شود، اما مشخص است که این نکته در مورد کودکان و نوجوانان اهمیت بیشتری به خود میگیرد و نباید حدیث را فقط در حیطه افراد بزرگسال تعبیر و تفسیر کنیم.
بهعبارت دیگر وقتی ابراز و بیان مهر و محبت نسبت به افراد بزرگسال تا این اندازه موجب استحکام دوستیها و انس آنها میشود، معلوم است که این کار در رابطه با کودک و نوجوان با توجه به روح لطیف آنها اهمیت بیشتری پیدا میکند و مسیر را برای تربیت بهتر و ساخته شدن شخصیت آنها هموار میکند. به همین دلیل است که پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و ائمه معصوم علیهمالسلام به شیوههای گوناگون کودکان را مورد مهر و نوازش خود قرار میدادند.
هدیه دادن به کودک
در آموزههای سبک زندگی توصیه شده که از شیوههای مختلفی برای اظهار محبت نسبت به کودکان و نوجوانان بهره ببریم. یکی از روشها، هدیه دادن است. به این دلیل که هدیه دادن یکی از رفتارهایی است که در ذهن کودک ماندگاری بالایی دارد و او را متوجه محبت و علاقه والدین میکند. به خصوص اگر زمانی به کودک هدیه داده شود که او کار صحیحی انجام داده یا از عمل یا کلام بدی دوری کرده، این هدیه که نتیجه آن عمل است میتواند آثار تربیتی بالایی برای فرزند داشته باشد.
البته در مورد تقسیم هدایا بین فرزندان، اعم از دختر و پسر، هم توصیههای زیادی وجود دارد. یکی از موارد مهم و قابل توجه در یکی از سخنان رسول گرامی اسلام وجود دارد، چنانکه ان حضرت درباره تقسیم هدایا فرمود: «اول به دخترانتان هدیه بدهید و بعد به پسرانتان. کسی که دختربچه خود را خوشحال کند، پاداش آزاد کردن بندهای از فرزندان اسماعیل علیه السلام دارد و کسی که پسربچه خود را شاد کند، مانند کسی است که از خوف خدا گریسته باشد. پاداش چنین فردی بهشت برین است».
بوسیدن فرزند
در کتاب اصول کافی روایتی نوشته شده با این مضمون: روزی پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله نوههای خود حسن و حسین (علیهماالسلام) را در حالی که کودک بودند روی پاهای خود نشانده بود و آنها را میبوسید. در همین زمان شخصی به نام اقرع بن حابس از آنجا میگذشت. او وقتی این شیوه اظهار محبت پیامبر صلیالله علیه و آله نسبت به کودکان را دید، عرض کرد: «من ده فرزند دارم و تا به حال هیچیک از آنها را نبوسیدهام». آن حضرت در جواب فرمود: «چه کنم که خدا رحمتش را از قلب تو برده است».
درواقع بر اساس آموزههای سبک زندگی ایرانی اسلامی، بوسیدن کودک و نوجوان یکی از حقوق آنها به حساب میآید که بر عهده والدین آنها گذاشته شده است. والدین با برآورده کردن این نیاز طبیعی فرزندشان، راه را برای هر نوع کمبود محبت و آثار منفی ناشی از آن میبندند.
این در حالی است که اگر کودک و نوجوان از سمت والدین خود محبتی دریافت نکند، برای جبران این کمبود به جای دیگری پناه میبرد. از سوی دیگر دریافت نکردن توجه از طرف خانواده باعث میشود که کودک و نوجوان دچار نوعی افسردگی روحی و روانی شده و زمینه انحرافات اجتماعی در وجود او شکل بگیرد.
اظهار محبت در قالب دعا
یکی از شیوههای اظهار محبت به کودکان و نوجوانان این است که بزرگترها برای آنها دعا کنند و به آنان اطلاع دهند که همیشه در دعای خیرشان به یاد آنها هستند.
وقتی کودک و نوجوان متوجه میشوند که پدر و مادر یا سایر بزرگترها در موقع دعا و ذکر خدا به یاد آنها هستند و خوشبختی و سعادت آنها را آرزو میکنند، متوجه اهمیت نقش خود در جمع بزرگترها شده و به همین دلیل بیشتر تلاش میکنند تا رفتاری مناسب داشته باشند.
در این خصوص دعاهای زیادی در قرآن و احادیث ائمه اطهار علیهمالسلام وجود دارد. دعاهای امام سجاد علیه السلام از زیباترین آنهاست. به عنوان مثال آن حضرت برای فرزندان خود چنین دعا میفرمود: «پروردگارا! با نگهدارى فرزندان و اصلاح اخلاق و رفتار آنها در جهت خواست من و بهرهمندیام از وجود آنان بر من منت بگذار».
یا میفرمود: «خدایا! با بخشیدن طول عمر به آنها مرا یارى فرما و به مدت زندگانى آنان بیفزاى، اطفال کوچک مرا پرورش ده و ضعیفانشان را برایم نیرومند گردان، دین و اخلاق و بدن آنها را برایم صحیح و سلامت بدار و در نفس و جسمشان و در تمام آنچه که از امور آنان براى من مهم است عافیت و تندرستى ببخش و روزىهایشان را به دست من برایم افزون ساز. آنان را از نیکوکاران، پارسایان، تیزبینان، شنواى سخن حق و اطاعتکنندگان از خودت قرار ده و براى اولیاء خودت عاشقان خیرخواه و براى تمام دشمنانت آنان را ستیزهجو و کینهورز گردان».
نکته قابل توجه این است که رمز موفقیت و سعادت بسیاری از بزرگان این بوده که پدر و مادرشان در دوران کودکی آنها را مورد محبت خود قرار داده و برایشان دعا میکردند.
اندازه نگهدار که اندازه نکوست
زیادهروی و افراط در هر کاری مذموم و ناپسند است. آسیبی هم که از افراط یا تفریط متوجه فرد میشود، حتی از سود آن بیشتر و پرهزینهتر است.
در این خصوص، محبت کردن و دوست داشتن کودک و نوجوان هم از این قاعده مستثنی نیست. حتی گاهی اتفاق میافتد که دوست داشتن و اظهار بیش از اندازه محبت به فرزندان، نتایج بسیار بدی به همراه دارد که از آثار آن از کمبود محبت هم بیشتر و پرضررتر میشود. به عنوان مثال نازپروردگی، زودرنجی، سلطهگری، پرتوقع بودن و خودپسندی از نتایج محبت بیش از حد به کودک است.
درواقع دوست داشتن و اظهار محبت بیش از اندازه نسبت به فرزندان موجب میشود که پدران و مادران کارهایی را انجام دهند که نه به صلاح فرزندان آنهاست و نه خیری برای خودشان به همراه دارد، بلکه حتی امکان دارد والدین به دلیل علاقه بیش از اندازه به فرزند خود مرتکب گناه شوند؛ بنابراین در محبت و نوازش کردن کودک نباید دچار افراط شویم. چون در این صورت نهتنها نمیتوان به نتیجه خوبی در تربیت او رسید بلکه شخصیت او در اثر زیادهروی بزرگترها در اظهار محبت دچار آسیبهای غیرقابل جبران میشود.
یکی از آسیبهای چنین محبتهای بیرویهای این است که کودک وقتی به سن رشد برسد، از جامعه و اطرافیان خود انتظارات نابجایی خواهد داشت و وقتی دیگران به خواستههای بیمورد و بیش از اندازه او بیتوجه باشند، همان کودک نازپرورده و عزیزکرده نمیتواند بیتوجهیها را تحمل کند و در نتیجه دچار افسردگی شده و از زندگی مأیوس میشود.
منبع: تسنیم
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی خواندنیهامنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: کودک و نوجوان سبک زندگی والدین کودک و نوجوان بیش از اندازه اظهار محبت بزرگتر ها محبت کردن شیوه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۰۱۸۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سندروم استکهلم در مدارس ابتدایی/ کودک آزاری مدرن: تلقین حس ناکافی بودن!
عصر ایران؛ امید خزانی*- سندروم استکهلم پدیدهای روانی است که قربانی با آزارگر خود و یا گروگان با گروگانگیر حس همدلی و حتی وفاداری دارد! اما ارتباط این موضوع با مدارس ابتدایی و کودکان معصوم چیست؟
ما - والدین که فرزندانمان را مال خود و نه از خود میدانیم - با این فرشتگان معصوم کاری میکنیم که بیشباهت نیست به پدیده سندروم استکهلم و همدلی با گروگانگیران که برخی از مدارس ابتداییاند.
این تمثیل از آن روست که والدین با دستان خود فرزندان خود را به مدارسی میسپارند که با جان و جسم کودکانشان چون یک گروگان رفتار کنند و حتی در این روند نهایت همکاری را نشان میدهند و حتی خواستار فشاری بیشتر(شما بخوانید آزاری بیشتر) از جانب مدرسه متبوع میشوند.
در مطلبی که چند سال قبل با عنوان " آموزش فرزند یا فرزندکُشی " در اینجا ( لینک) منتشر شد، مقایسهای تطبیقی با کشورهای دنیا در روند آموزش ابتدایی آورذه شد که نشان می داد ساعات آموزش ابتدایی در ایران از متوسط آموزش دنیا ۳۰۰ تا ۴۰۰ ساعت بیشتر است و این با همکاری والدین صورت میپذیرد که به نظر نویسنده فاجعهبار است چون در گذر زمان موجب فرسودگی کودکان در بستر آموزش میشود. اخیرا کودکی ۹ ساله از نزدیکان را دیدم که در اثر فشار بیش از حد درسی والدین تحصیلکردهاش و الزام آنها برای آمادگی آزمون دچار اسپاسم عضلانی شده و در واقع کودکیاش به تاراج رفته بود! از این رو 7 نکته را در زیر یادآور میشوم:
۱. اگر پدران سنتزده ما خطاب به معلمان میگفتند " گوشت فرزندم مال تو استخواناش مال من! " ؛ این روزها خیلی از والدین مجوز شدیدتر برخوردها را به مدارس فرزندانشان می دهند اما نه در قالب تنبیه بدنی بلکه بسی فراتر؛ تلقین دایمی حس ناکافی بودن! دقت بفرمایید برای یک کودک ۷ تا ۱۰ ساله!
۲. بارها شاهد بوده ام که والدین از مدارس متبوع شان خواسته اند که فرزند ۹ ساله آنها را برای آزمون آماده کنند . آزمونهای بی پایانی چون مدارس تیزهوشان ؛ آزمون مدارس خاص( شما بخوانید مراکز گروگانگیری ویژه) و غیره.
اهداف دوره ی آموزشی ابتدایی کم و بیش در اکثر کشورهای پیشرفته و حتی با تعریف یونسکو بر ۳ مبنای زیر استوار است : یادگیری مبانی سواد و اعداد؛ یادگیری مهارت های اجتماعی و ایجاد شوق و علاقه برای یادگیری !! در کجای این هدف گذاری جهانی آماده سازی برای آزمون های خاص گنجانده شده است که شمای والدین روان کودک ۹ ساله تان را آزار می دهید و حتی بابت آن هزینه می پردازید؟ این اتحاد والدین و مدارس علیه یه کودک ۸-۹ ساله چه منطق و مبنایی جز کودک آزاری می تواند داشته باشد. البته همه کودکان در اثر فشارهای اینچنینی دچار اسپاسم عضلانی نمی شوند اما آثار ماندگار مخرب روحی بر وجودشان می نشیند! از دوره ابتدایی همان را انتظار باید داشت که عقلای جهان بر آن اجماع کرده اند!
۳. هر نوع آموزش با عنصر انضباط ( دیسیپلین) گره خورده است. گزاره های آموزش در فضای شاد و غیره لزوما در مقام عمل جوابگو نیستند. آموزش برای کودک دوره ابتدایی با محدودیت انضباط پذیری و زمان حداقلی سرو کار دارد. ظرفیت انضباط پذیری یک کودک دوره ابتدایی بسیار محدود و شکننده است. این محدودیت ها قابلیت توسعه دارند اما قطعا در افق ۱۲ ساله باعث فرسایش آموزشی خواهند شد!
۴. بقول فرنگی ها " شیطان در جزییات است " بسیاری از آزمون های متداول آموزشی از جمله achievement test , proficiency test و competency test و Aptitude test که نسخه بومی شده آنها در مدارس ما نیز استفاده می شود با ده ها متغیر و پارامترهای اجرایی و نیروهای مجرب آموزش دیده قابلیت اجرا و نتیجه درست دارند! با زیرساخت های موجود سخت افزاری و نیروی انسانی اشغال در اکثر مدارس ابتدایی نتایج درستی برای این آزمون ها متصور نیست!
۵. آموزش و در کل علوم انسانی بسیار ظریف و شکننده است و از قوانین پوزیتیویستی تبعیت نمی کنند. به این معنا که از درستی گزاره الف و گزاره ب لزوما درستی گزاره ج حاصل نمی شود. اگر موفقیت فرمول واحدی داشته باشد که ندارد آن فرمول در مورد فرزند شما با متغیرهای زیادی سروکار خواهد داشت و لزوما نتیجه نخواهد داد. آنچه که برای موفقیت در اکثر مدارس پایه و ابتدای ما ریل گذاری شده با نوعی آزار و خشونت پنهان گره خورده است و ره به ترکستان می برد ! جاده با کیفیت ؛ خودرو استاندارد ؛ راننده مجرب و ساعت رانندگی استاندارد سفر ایمن را به دنبال دارد !
۶. بارها شنیده ایم که برای ساختن یک کشور از مدارس ابتدایی شروع کنید و نیک می دانیم که کشورهای توسعه یافته ۱۰ درصد تولید ناخاص داخلی را صرف آموزش بویژه آموزش پایه می کنند و آموزش پایه درست از وظایف ذاتی دولت هاست ! بله همه اینها درست است اما عجالتا در فقدان این درایت ها از تبدیل فرزندتان به ربات آزمون دهنده بپرهیزید!
۷. به پشتوانه دو دهه تجربه در آموزش عرض می کنم اکثر برنامه هایی که در قالب فوق برنامه در مدارس غیردولتی ارایه می شود فاقد عمق لازم است و غالبا سطحی است. برای مثال ۳ سال زبان فوق برنامه مدارس تقریبا معادل ۸ ماه آموزش در موسسات معتبر زبان است!
پی نوشت: هر نوع آموزش در هر سطحی که در دوره کودکی ( زیر ۱۲ سال) متصور است قابلیت جبران در دوره نوجوانی را داراست اما و هزار اما که کودکی از دست رفته هرگز جبران پذیر نیست چه برسد به آزار و آسیب های روحی که عمری ممکن است گریبانگیر کودک شما باشد.
---------------------
*دکتریِ آموزش